سفرنامه کردستان – بخش سوم – دریاچه مریوان
روز دوم سفر داشت به آخراش میرسید. راننده اتوبوس که قول داده بود از پاوه ما رو به روستای اورامانات میبره، یهو نظرش عوض شد و گفت نمیتونه ببره. کلا برای اینجور سفرها خیلی مهم هست که زاننده شناس هست یا نه. مانی برای این سفر پیشنهاد داده بود اتوبوس VIP بگیریم که به خاطر مسافت زیاد اذیت نشیم، ولی اینجوری شد. خلاصه یک دور قمری زدیم و داشتیم به مریوان نزدیک میشدیم
قسمت اول و قسمت دوم سفر رو هم بخونید.
غروب رسیدیم کنار دریاچه. به ما گفته بودن اون طرف دریاچه باحال تره. اتوبوسیه خنگ بازی در آورد از یک مسیر طولانی تر رفت و ما شب شده بود مجبور شدیم اینجا کمپ بزنیم. کلا رانندمون نیت کرده بود هی بزنه تو برجک ما :))
اونقدا هم که فک میکنید جای بدی نبود. شب خیلی خوبی بود و دورهم کنار چادر ها خیلی گفتیم و خندیدیم. یادش بخیر. واسه خودش یه درس بزرگ بود این داستان ها.
صبح دوباره راه افتادیم اومدیم اینور دریاچه، همونجایی که همه میرن. مثلا ما میخاستیم نریم جایی که همه میرن، آخرشم رفتیم جایی که همه میرن
همیشه برید جایی که همه میرن. شاید خبریه که همه میرن !!
همیشه تو عکسها معلومه کیا بیشتر از بقیه عکس دوس دارن. من اکثر عکسهامو سعی میکنم زمانی بگیرم که کسی هواسش نیست. ولی بعضیا اینو فهمیدن و همیشه هواسشون هست
یکی از تفریحات دریاچه، قایق سواریه. یکی دیگش ماهی کبابی.
همه میرن قایق سواری، ما هم رفتیم. همونطوری که قبلا هم گفتم، حتما خبری هست که همه میرن، پس ما هم باید میرفتیم !!
قایق سواری که رفتین، مثل چوب خشک نشینید تو قایق. یکم هیجان از خودتون در وکنید. به این فکر کنید که فقط همین یک ربع رو قراره حال کنید، پس هر چی تو چنته دارید رو کنید
لباس جیغ بپوشید !!
البته اگه وقت دارید و حوصله، و دنبال هیجانات نیستید، و ریلکسیشن دوس دارید، از این مدل قایقا بگیرید برید
تو این عکس مشخصه که راننده قایق از مهارت بالایی برخورداره و اصلا نیازی به دست نداره برای اجرای این برنامه
مثل موتور سوارایی که بدون دست تچرخ میزنن تو جاده چالوس
این پسره یکی از مسئولین برگزاری قایق سواری بود
همیشه دوس داشتم با شلوار کردی برم سر کار … ینی میشه که بشه ؟ تو کردستان، فضای کاری از گوگل هم راحت تره
بعد از قایق سواری، من و پارسا از گروه جدا شدیم به صورت هیچهایکی بریم هورامانات و اینا
بچه ها موندن کنار دریاچه تا غروبش رو ببینن. بعدش راه افتادن به سمت تهران
دریاچه قشنگی بود
همیشه اگه از بالاتر به قضیه نگاه کنیم، قشنگ تر میبینیمش.
به زندگیتون یکم از بالاتر نگاه کنید، مشکلات کوچیکتر میشن، زندگی قشنگتر میشه
من تو اتوبوس از تجهیزاتی استفاده میکنم که راحت تر بخوابم :))
پینوشت: همه بلدن رو پر قو راحت بخابن، مهم اینه بتونی تو شرایط سخت هم خوب بخابی
ادامه سفرنامه در قسمت بعد 🙂 دو قسمتش مونده