0
گل
نویسنده : مملیکا

سفرنامه کردستان – بخش دوم – قله شاهو در پاوه

در بخش اول سفرنامه کردستان گفتم که شب رو در یک پارک در پاوه کمپ کردیم و بعد راهی قله شاهو شدیم. راننده میگفت جای قشنگیه. رفتیم ببینیم چقد راست میگه

سفر کردستان

 

مسیر قله شاهو بسیار زیبا بود. طبیعتی متفاوت. دوستان لطف کردن و منو شرمنده کردن و با کلاه من عکس تکی انداختن :))

 

سفر کردستان

 

طبق معمول هر کی یه دوربین در میاره از یکی عکس تکی بگیره، تبدیل به عکس ۲۰ نفره میشه :دی

اینجا مشخصه کیا هواسشون به مملیکا هست همیشه !! فقط دو نفر منو نگاه کردن

 

سفرنامه کردستان

 

من برا اینکه عکسها یکم متفاوت بشه، یه تز جدید دادم. همیشه که نباید همه عکسا شبیه عکسای قبلی باشه

 

عکس سلفی

 

عکس سلفی همیشه طرفدارای بیشتری داره، حتی وسط عکس دسته جمعی 🙂

 

اتوبوس کردستان

 

همینجوری که نشسته بودیم وسط جاده عکس بگیریم، راننده اتوبوسه دنده عقب داشت میومد لهمون کنه که در یک حرکت برق آسا خودمون رو نجات دادیم. من کلا نفهمیدم فاز این راننده  چی بود ::

 

زندگی مشترک

 

اینم یه عکس از دو تا از دوستان خوب و خوش سفرم. این دوستان خیلی وقت قبل تر از این سفر، یه سفر طولانی دیگه رو شروع کردن … منظورم زندگی مشترکه

 

سبک جدید عکاسی

 

بهضیا هم سبک های جدیدی از عکاسی رو رو کردن تو این سفر

 

ملخ کردستان

 

انقد ملخ دیدیم اونجا که حالمون از ملخ به هم میخورد. وسط جاده ها بقایای عمرشون به وفور دیده میشد.

 

شکارچی لحظه ها

 

عکاسا مثل شکارچیا میمونن. همیشه دوربین به دست آماده برای ثبت لحظات. شاید باعث بشه خودشون از طبیعت قافل بشن، ولی بعدا همینجوری دعای خیره که براشون send میشه

 

طبیعت کردستان

 

بدون شرح 🙂

 

طبیعت زیبای کردستان

 

طبیعت زیبای کردستان در مسیر قله شاهو

 

گل

 

من عاشق این گلای سفیدم که وسطش زرده

 

جلوگیری از آفتاب سوختگی

 

یکی از روشهایی که میتونید از آفتاب سوختگی پوست گردن و اطراف صورت جلوگیری کنید، استفاده از پارچه و چفیه و روسری به این صورت هست

 

سنگ و گل

 

بچه ها یه صحنه جالب پیدا کرده بودن. یه سنگ که از وسطش سبزه دراومده بود.

حتی اگه دل کسی از سنگ باشه، باز هم میتونه ازش گل در بیاد

حضرت مملیکا

 

ملخ آفت

 

شنیدین میگن ملخ ها حمله کردن به یه منطقه، نابود مردن اونجا رو؟ ما یه صحنه کوچیکش رو دیدیم. البته نابود نکرده بودن اینجا رو خدا رو شکر

 

بادبادک

 

مرتضی یه بادبادک (بادبادک؟؟؟) آورده بود با خودش. خیلی خوشگل بود. البته باد زیاد نیومد و نشد آنچه که باید میشد، که اگه میشد، عجب چیزی میشد

 

زیر درخت

 

ما چند نفر شده بودیم و رفته بودیم یه درخت پیدا کرده بودیم و نشسته بودیم زیرش. جای باحالی بود. من به شخصه خودم اون موقع نفهمیدم کجا نشسته بودم دقیقا !!!

 

کردستان زیباست

 

دیگه باید برمیگشتیم پیش اتوبوس. دوس داشتیم بیشتر بمونیم اونجا. طبیعتش جنگلی نبود، ولی خیلی قشنگ بود. دوس داشتم شب کمپ میزدم اونجا

 

پیاده روی تو جاده

 

داشتیم از تو جاده میرفتیم پایین، چون بچه ها و اتوبوس رفته بودن پایین تر …. همینجوری یهویی چنتا عکس دیگه هم گرفتم

 

جاده زیبا

 

بقیه بچه ها هم داشتن میومدن. یه پرنده هم داشت رد میشد. یه ملخه هم داشت میپرید (حال میکنید من چه گزارش دقیقی دارم میدم؟)

 

لبه صخره

 

بالای جاده، صخره ها رو میبینید. لبه اونجا یکم دقت کنید یه درخته. ما زیر اون درخته بودیم !!

بعضی وقتا خودمون خبر نداریم چه جای باحالی هستیم !!

 

قاصدک و مملیکا

 

به سمت مریوان و دریاچه زریوار رهسپار شدیم. توی مسیرمون یه همچین چیزی و بچه ها پیدا کرده بودن، منم یه عکس باهاش گرفتم. خیلی خوشگل بود. خوراکه آرزوهای بزرگ بود. از اون دست نیافتنی هااش

 

ادامه سفرنامه مربوط به مریوان میشه که در قسمت بعدی میزارم عکساشو


 

 

مملیکا

من محمد هستم ملقب به مملیکا. یه مهندس مکانیک عاشق سفر کردن، ماجراجویی و عکاسی ... که آدم ها بخش اصلی سفرهاش هستن

More Posts - Website

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published. Required fields are marked *