سفرنامه کردستان – بخش پنجم – هیچهایک به پاوه
روستای هورامان و مزار پیر شالیار رو دیدم و سپس قدم زنان رفتیم که بریم به سمت پاوه و بعدش تهران. باید باز هم هیچهایک میکردیم
اگر تازه سفرنامه رو شروع کردین، قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ، قسمت چهارم رو بخونید
یه هیچهایک زدیم تا روستای بعدی و بعد یه وانت تویوتا ما رو سوار کرد و تا خود پاوه برد !! مگه میشه؟ مگه داریم؟ کردها یه همچین آدمای خفن و باحالین
این نمای اورامانات از پشت وانت هست
این جاده زمستونا انقد برف میاد بسته هست. عکساشو از اینجا پیدا کنید.
اینجا سه راهی اورامان هست. به سمت چپ که برید، همینجوری میرید بالا، تا برسید به گردنه. اینجا ایست پلیس هست. مثلا قاچاقچی ها رو بگیرن. نزارن جنس ارزون برسه به دست مردم :))
این صحنه رو که دیدم یاد بازی Need for speed افتادم. همیشه ماشین پلیسه که میخاست منو بگیره از اینا میزاشتن سر راهم … اکثرا نا موفق بودن
فکر کنم من قاچاقچی خوبی بتونم بشم
از این وانت تویویتا ها پر بود تو اون منطقه. این جاده رو رفتن فقط پشت اینا حال میده
با تمام ارادتی که به نیسان آبی رنگ دارم، باید عرض کنم باید پیش ایشون لنگ بندازه :))
سه راهی اورامان فک میکردیم خیلی بالاییم / بعدا که داشتیم میرفتیم بالاتر سه راهی رو نقطه میدیدیم
هیچ وقت فک نکنید خیلی بالایید :))
حالا بعدا ویدیو این مسیر رو میزارم. هنوز تو جاده برف بود. این جاده ۵ ماه از سال کلا مسدود هست به خاطر وجود برف شدید. هنوز برف تو جاده بود. با ماشین از بغلش رد میشدیم و دستی بر برف ها میکشیدیم
انگار که خارج بودیم 😂
بالای بالا که رسیدیم کبابی بود. رفتیم نفری دو سیخ کوبیده و دو سیخ چنجه زدیم. با دوغ محلی. خیلی خفن بود. خفن تز از اون، کسی بود که کبابا رو میزد
سیخی ۳ تومن !!
اون طرف گردنه عراق رو میشه دید. اینجا واسه خودش یه منطقه استراتژیکی بوده زمان جنگ
یه خانواده کرد اونجا بود ازشون یکم سوال پرسیدیم و اونا توضیح دادن چی به چیه
عاشق تیپ این پسره شدم. عینکش از مال من بهتره
یکی از این روستاها برا ایرانه، یکی دیگه برا عراق. البته کردها زیاد این مرز بندی براشون معنی نداره. ظاهرا دختر و پسرای این دو تا روستا میرن با هم ازدواج میکنن. از قدیم اینگونه بوده
باید این جاده ها رو میرفتیم. شک ندارم اگه پشت وانت نبودم اینقد حال نمیکردم.
از همینجا باز هم از اون دوستانی که به ما حال دادن تشکر میکنم
اینجا دوستم داشت در مورد این جاده زیگزاگ سوال میکرد. حدس میزدیم قاچاقچیا زده باشنش، ولی گفت از زمان جنگ مونده
کردستان زیباااااست
باز هم سه راهی، باز هم پلیس. این جاده از همون روستاها میاد وصل میشه به جاده اصلی
رسیدیم به نودشه. یک روستای زیبا و کوچک. دار و درختا زیاد شده بود. منطقه قشنگیه، میتونید برید کمپ بزنید اطرافش. رود هم داره
اینجا خانومای کرد کلوچه میپختن
جاده از وسط روستا رد میشد. کردها نشسته بودن کنار جاده.
یکی از ویژگیهای کردستان اینه که همه لباس های سنتی خودشون رو پوشیدن. خیلی باحاله
فک کن هر جای ایران پا بزاری، همه لباسای محلی خودشون رو پوشیده باشن
خیلی قشنگ میشه، خیلی جذاب میشه، خیلی هیجان داره
وقت نبود پیاده شیم، واسه همین بیشتر عکسها رو از پشت ماشین گرفتم
اینجا سر ریز سد تازه تاسیس روی رودخانه سیروان در پایین دست روستای نودشه هست.
اندازه لودر رو با حجم آب مقایسه کنید. وحشتناک خفن بود !!!
بعد مناظر کمی تغییر کرد. نزدیکای غروب بود. نورپردازی طبیعت عالی بود.
همه چی عالی بود، فقط جای کسایی که نبودن خالی بود
واقعیت اینه که کردستان خیلی قشنگه. بزارید یکم بهتر توضیح بدم … همه جای ایران قشنگه … خوب اجازه بدین یکم از بالاتر به قضیه نگاه کنم …. همه جای این کره خاکی زیبایی خودش رو داره
عکسهای کردستان تموم شد. فقط مونده چنتا ویدیو. بعد از اینجا راهی همدان شده بودیم. این دوستان ما رو پاوه پیاده کردن
روز قبلش پاوه بودیم، ولی اینبار پاوه رو یه جور دیگه دیدیم. خیلی قشنگتر. بعدش یکی دو تا هیچ زدیم و بعد یکی به عنوان هیچ سوارمون کرد تا کرمانشاه برد آخرش گفت نفری فلان تومن میشه. رکب خوردیم !! بعدشم شبانه با اتوبوس رفتیم همدان
ادامه سفرنامه رو در قسمت بعدی خواهم نوشت
کانال تلگرام مملیکا