سفرنامه کردستان – بخش اول – کرمانشاه
در خرداد سال ۹۵ سفری گروهی به کردستان داشتیم. این برنامه رو مانی عزیز پیشنهاد اجراش رو داد و من هم با یک گروه بهش ملحق شدم.
سفر کردستان رو شبانه از تهران ، با یک اتوبوس vip آغاز کردیم و صبح روز بعدش در کنار طاق بستان صبحانه را خوردیم
یکی از مزایای سفر با وسیله نقلیه اینه که یک سری تجهیزات میشه بیشتر برد. مثل این صندلی تا شو
این عکس رو جا انداخته بودم. طاق بستان که صبحونه خوردیم، مانی یهو با چندتا نون سنگک تازه اومد. لیدر به این باحالی دیده بودین تاحالا ؟
طاقبستان (به کردی کرمانشاهی «تاق وه سان» به معنی طاقی از سنگ) مجموعهای از سنگ نگارهها و سنگ نبشتههای دورهٔ ساسانی است که در شمال غربی شهر کرمانشاه است. اینجا ورودیش هست
یه دریاچه جلوی طاق بستان بود که داخلش مرغابی و از همین مدل جک و جونورا بود !!!
من وقتی بچه بودم، تابستونا کلا تو آب بودم. بهم میگفتن مرغابی …واسه همینه مرغابی دوس دارم
دیگه حال نداشتم بیشتر از این وقت بزارم عکس هنری تر بگیرم (الکی مثلا اگر میخواستم میتونستم
اگه وقت داشته باشین، این مدلی هم میشه با اون فضا حال کرد. اول صبح این کارو بکنید
عکس بالا مربوط میشه به حمله من و علی اقا برای خوردن یکی از این جوجه ها :))
من خیلی سعی کرده بودم خبرگزاری ها متوجه نشن من تو این سفر کجا دارم میرم دقیقا، اما اونا زرنگ تر بودن
این مجموعه در قرن سوم میلادی ساخته شده است و ارزش هنری و تاریخی زیادی دارد. چند صحنهٔ تاریخی از جمله تاجگذاری خسرو پرویز، تاجگذاری اردشیر دوم، تاج گذاری شاهپور دوم و سوم و …
تاحالا جوجه مرغابی یا اردک از نزدیک دیده بودین ؟ (فک کنم تابلو شد که من خودمم نمیدونم این جوجه اردکه یا مرغابی :)) )
بهشون غذا هم دادین ؟ البته اینا داشتن علف میخوردن، ما نتونستیم کمک خاصی بهشون بکنیم :))
وجود کوه و چشمه در این مکان، آن را به گردشگاهی روحفزا تبدیل نموده.
از این وسط آب میجوشید میومد بالا
«تاق» همان طاق، «وه» به معنی از و «سان» به معنی سنگ میباشد و به این ترتیب «تاق وه سان» طاق سنگی معنی میدهد
شهر طاق بستان اگر رفتید، دنده کباب هم بخورید. ما نخوردیم، ولی همه میگفتن خیلی میچشبه
این مجموعه در قرن سوم میلادی ساخته شده است. شاهان ساسانی نخست نواحی اطراف تخت جمشید را برای تراشیدن تندیسهای خود برگزیدند، اما از زمان اردشیر دوم و شاهان پس از او، طاق بستان را انتخاب کردند که در بین راه جادهٔ ابریشم قرار داشت و دارای طبیعتی سرسبز و پر آب بود
سنگنگارهٔ شکارگاه سلطنتی طاق بستان نخستین تابلوی سنگی با رعایت قاعده و اصول نقاشی در جهان به حساب میآید. در این حجاری خسرو سوار بر شبدیز به گونهای است که گویی اثر از روی نقاشی، نقش شدهاست. همچنین در طاق بزرگ آثاری از زنان موسیقیدان به چشم میخورد که به نواختن چنگ و سازهای بادی مشغول هستند
در قسمتی دیگری از طاق بزرگ صحنهٔ شکار گراز به چشم میخورد که از نظر حرکت و نمایش از جمله شاهکارهای هنر سنگنگاری به شمار میرود که در سبک هنری، نزدیک به سبک نقاشی بر روی دیوار است
بعد از طاق بستان، بند و بساط رو جمع کردیم و رفتیم به سمت غار قوری قلعه. رفتیم که قوری پیدا کنیم یه چایی بزنیم، ولی انگار گروه قبلی برداشته بود برده بودتش. شهر طاق بستان و غار قوری قلعه، هر دو در استان کرمانشاه قرار دادن و تا اینجا ما هنوز وارد استان کردستان نشدیم. الحق استان زیبایی بود و طبیعت قشنگی داشت
از اتوبوس که اومدیم پایین، یا آقاهه از این نون روغنی ها میفروخت. ادعا میکرد با روغن حیوانی درست شده و نه تنها چاق نمیکنه، لاغر هم میکنه !! حدس میزنم دانشجوی اخراجی پزشکی بوده.
دویدم و دویدم، تا که دو تا خاتون رو دیدیم. یکیش از همون نون روغنیا بهم داد، یکی هم نون لواش روغنی سبزی دار !! البته روغن نباتی صنعتی به جای حیوانی استفاده میشد. خوراک انسداد عروق. اینکه میگن روغن حیوانی سالمه، به خاطر درصد پایین اسیدهای چرب و کلسترولش نسبت به روغن گیاهیه اما عمرا ارزون بدنش.
من به شخصه این نون پایینیا رو بیشتر دوس داشتم تا اون بالاییا (کلانه)
ورودیه دادیم و رفتیم داخل. یه نفر گفت جمع بشید توضیحات بدم. تیکه فیلمای غار رو رو تلوزیون نشون میداد و توضیحات رو میداد. دمش گرم. شلوار کردی هم پوشیده بود. به راحت بودنش قبطه خوردم
فقط بخشی از غار باز هست برای بازدید. بقیش قراره بعدا باز بشه. یه قسمتهایی هم برای جلوگیری از آسیب های وارده از طرف موجودات خطرناک دو پا بسته نگه داشته شده. لطفا تو غار یادگاری ننویسید
امیدوارم تو زندگیتون به هیچ در بسته ای نخورید !! ما تو غار خوردیم. تو این غار آبشار و اینا هم هست ظاهرا، ولی نمیشه رفت دید
بازدید غار زیاد طول نکشید. هدلایت ببرید برا بازدید. از سقف هم آب میچکه، مراقب دوربینتون باشید. این هم منظره بیرون غار. جون میده آدم بره بشینه کباب بزنه !! البته من خودم ویجیترینم بابا !!
اونجا مثل بقیه جاها بساط دستفروش ها هم پیدا میشه. چیز میزای سنتی و کلاه و لباس و این چیزا. تو این عکس دخترای کرد هم هستن با اون لباسای خوشگلشون. دوس نداشتین با این لباسا برید سر کار ؟
داشتیم رای گیری میکردیم برا غذا، یه پسر بچه گفت کباب میخاین؟ بیاین ببرمتون بهترین کبابی اینجا. این آقاهه همون دانشجو پزشکیه بود. دنیا خیلی کوچیکه !!
این همونه ! فهمیدیم طرف باباش بوده. فسقلی به همین راحتی ۲۰ تا مشتری برد برا باباش. این در آینده با مازراتیش تو یه روز بارونی از جلوی بچه من که تو ایسگاه اتوبوسه رد میشه
من هر عکسی میگرفتم این ژستشو عوش میکرد، بدون اینکه من چیزی بگم. هر ۳ ثانیه یه ژست !! بقیه عکسا رو نمیزارم حوصلتون سر نره
جوجه ها رو 🙂
شب رو اونجا خوابیدیم. من داشتم خواب روز قبل رو میدیدم، خواب کبابایی که خورده بودم. خواب مازراتی، ایسگا اتوبوس، راننده اتوبوسه …
انقد خورده بودم که خوابهام پایان نداشت. یاد جوجه های طاق بستان افتادم. خواب میدیدم با علی آقا افتادیم دنبالشون میخایم بخوریمشون
بعد غار و کباب ، ادامه دادیم مسیر رو تا به شهر پاوه رسیدیم. بین علما سر اینکه کجا بریم تلپ شیم بخابیم دعوا بود. بعد از دو ساعت به اینجا رسیدیم، تو یه پارک 🙂
این ماکت شهر پاوه قدیم هست
زندگی همیشه بر وفق مراد نیست، بعضی وقتا بر وفق جعفره !!
رفته بودیم تو طبیعت بکر بخابیم، سر از پارک وسط پاوه در آوردیم
مهمه مگه ؟ من که حال کردم
اون شب برای یکی از بچه های گروه تولد کوچیکی گرفتیم و شام خوردیم و خوابیدیم تا اینکه صبح شد. متاسفانه بنا به دلایلی، قرار بود مسیر کمی تغییر کنه و بریم سمت قله شاهو رو ببینیم
برای صبحانه، بچه ها به صورت گروههای کوچک جلوی الاچیقهای خودشون مشغول شدن
اول صبح رو اگر با خنده و شادی شروع کنید، احتمال اینکه روز پر انرژی تری داشته باشید بیشتره (قانون احتمالات)
راستی بعضیا از من میپرسن گیاه خوارم یا گوشت خوار؟ البته من گیاهخار نیستم و از عکسها مشخصه ولی عکس زیر هم میتونه مفید باشه براتون. توضیحاتش رو بخونید
بعد از اینجا راهی مسیر قله شاهو شدیم که در قسمت بعدی عکسها و توضیحات سفرنامه کردستان رو قرار میدم 🙂