9
نویسنده : مملیکا

سفرنامه ماسوله تا ماسال | شروع برنامه

خوب میخام اولین سفرنامه سایت رو بنویسم. لطفا منو هول نکنید :)) این سفر در تاریخ ۱۷ شهریور ساعت ۱۰ شب چهارشنبه از تهران شروع شد و در تاریخ ۲۰ شهریور ساعت ۷ صبح شنبه در تهران تموم شد.

 

این برنامه با سرپرستی و هماهنگی من و همراهی و هدایت حسین امینی عزیز و دوست داشتنی که آشنای مسیر بود انجام شد  (که زحمات زیادی هم درطول برنامه کشید) و تعداد نفرات گروه نیز ۲۷ نفر بود

 

سفرنامه رو در چند بخش مینویسم چون عکسها زیاده و منم معمولا حرف زیاد میزنم و وقت هم نمیکنم همشو یه جا بنویسم و حوصلشم ندارم صبر کنم همش یکی بشه

یه همچین آدم داغونی هستم من :))

 

حالا بزن بریم ببینیم چجوری بود این سفر !! اگه با سفرنامه نویسی من آشنا نیستید، باید بگم که من عکس رو میزارم زیرش توضیحات میدم :پی

 

ماسال 1

 

شبانه از تهران با یه اتوبوس “وی ای پی” را افتادیم اومدیم سمت ماسوله، از یه جا به بعد با دو تا مینیبوس اومدیم ارتفاعات ماسوله. خورشید تازه طلوع کرده بود. فک کنم ۶ صبح بودم. بیشتر از این یادم نیست الان :دی

 

ماسال 2

 

یه عکس دسته جمعی در شروع برنامه گرفتم. همیشه خودم تو این عکسها نیستم. به خدا این انصاف نیست !!

 

ماسال 3

 

بچه ها داشتن آماده میشدن که بریم. من انقد گفته بودم به همه برنامه خیلی سنگینه و فلان و اینا، هر کی ما رو میدید فک میکرد داریم میریم اورست. لامصب بعضی از بچه ها تجهیزاتی داشتن که من خجالت میکشیدم در کنارشون راه برم. نکنید این کارا رو بابا، یکم به فکر آخرتتون هم باشین :دی

 

ماسال 4

 

هوا داشت کم کم روشن میشد. بهترین زمان واسه شروع کوهنوردی همین موقع هست. کلا یکی از خوشگل ترین و باحال ترین ساعتای شبانه روز هست. انرژی عالیه تو فضا

 

ماسال 5

 

کوهنوردی رو روی یه شیب به سمت بالا شروع کردیم. این عکس تبلیغات مارک خاصی نیست. خیلی هم اتفاقی همشون آبی شدن. از این کاور های کوله استفاده میشه واسه اینکه خود کوله کثیف نشه. شستن اینا راحت تر هست تا خود کوله. حالا باز بگید مملیکا هیچ چی یاد نمیده تو سفرنامه هاش !!

 

ماسال 6

 

این هم تک درختی در بیابان :)) جنگل خیلی قشنگه، ولی من به شخصه تک درخت های توی دشت رو خیلی بیشتر دوس دارم. تک بودن نشونه استقامته، نشونه بردباری، صبر، تنهایی

 

ماسال 7

 

از همون اول مسیر، گل بازی شروع شد. بعضیا لباساشون رو شسته بودن یا کفشای نو خریده بودن. دلشون نمیومد برن تو گل. ولی برنامه های ما سوسول بازی نداره، باید بری گلی بشی … آره خلاصه اینجوریاس :))

 

ماسال 8

 

اینجوریم نیس که همش راه بریم. ما عکس هم زیاد میندازیم. من خودم عشق عکاسی هستم و هیشکی هم عکس نگیره، من کلی عکس آخر سفر رو میکنم. این عکس رو از کاملیا گرفتم که این سفر، نه تنها اولین سفر ماجراجویانه و سنگینش بود، بلکه اولین سفر طبیعت گردیش بود 🙂

 

ماسال 9

 

مسیر کم کم داشت وارد جنگل میشد. اون موقع صبح آفتاب وجود نداشت که اذیت کنه، ولی به هر حال جنگل همیشه حال میده

 

ماسال 10

 

آسمون خیلی خوشگل بود. ابرهای تیکه تیکه . یه ارامشی توی چیدمان ابر ها بود. اینجا روز قبل بارش شدیدی داشت و هوا خیلی مطبوع بود اون روز. جا داره یه تشکری بکنیم از خدا 🙂

 

ماسال 11

 

این هم تصاویری از اون یه تیکه مسیر جنگلی. یادم رفت بگم که ما از مینی بوس استفاده کردیم و ۷۰۰ متر ارتفاع گرفتیم از ماسوله. تقریبا آخرای جنگل بود و داشتیم وارد فضای دشت مانند میشدیم. همیشه در ارتفاع جنگل تموم میشه و دشت شروع میشه. خیلی وقتها هم این دشت ها پر از گل های رنگارنگ هست

 

ماسال 12

 

مسیرهایی که داخل جنگل و زیر درختا هست دیر تر خشک میشه بعد بارون. اینجا کمی لیز هم بود مسیر که باید مراقب بود.

 

ماسال 13

 

مگه میشه عکس دسته جمعی نگرفت ؟ اینجا یه سری از بچه ها جلوتر بودن تو عکس نیستن. این عکس گرفتنها نقش استراحت های کوچیک رو هم داره. وای چه هوایی بود دوس دارم برگردم الان اونجا باشم :((

 

ماسال 14

 

فروغ یکی از همسفرهامون بود. اولین بار تور یک روزه پلنگ دره اومد باهامون و این دومین برنامه بود که افتخار داد برنامه مملیکا رو با حضورش بترکونه 🙂 یه دسته گل بابونه جمع کرده بود دستش گرفته بود. خودش گل هست، ولی اینجوری گل تر شده بود. چه قد این عکس رو خودم دوس دارم، شماها رو نمیدونم :دی

 

ماسال 15

 

مسیر بعضی جاها خیلی سخت میشد ولی بچه ها هوای همدیگه رو داشتن. الان در تصویر یک عدد تختی رو میبینید که داره میره کمک. البته کسی نیاز به کمک نداشت !! من نمیدونم دقیقا داشت واسه چی میدوید. فکر کنم هول شده بود یا دیده بود من دارم عکس میگیرم خواسته بود اینجوری نشون بده

 

ماسال 16

 

تو این سفر به شکل غیر منتظره ای کاور ابی رنگ مارک د****ر (الکی مثلا این سایت خیلی طرفدار داره و من نمیخام تبلیغ بشه :دی) روی کوله ها بود. فک کنم بچه ها به قصد تبلیغ همچین کاری کرده بودن و پورسانت منو هم پیچوندن

 

ماسال 17

 

این هم اقای محمد نخلی هستن که قبلا برنامه ابشار گزوی من رو اومده بود و این برنامه دومین حضورش بود. یه حرکتی من زدم ایشون خیلی خوشش اومد و کلی هم تشکر کرد :)) و اون هم ساخت جادوغی بود :)) جهت کسب اطلاعات بیشتر این عکس من رو ببینید (در اینستاگرام)

 

ماسال 18

 

بچه ها تو این سفر نشون دادن که عکس خیلی دوس دارن :))

 

ماسال 19

 

داشتیم میرفتیم که بچه ها یه صحنه نشونم دادن قلبم درد گرفت از هیجان. قطرات بارون روی تار عنکبوت (ندید بدید هم خودتی :)) )

 

ماسال 20

 

مسیر یهویی اینجوری شد. دیگه خبری از درخت نبود. فکر کردین برنامه همش زیر درخته؟ فکر کردین سوسول بازیه ؟ نخیر !!!ا :دی

 

ماسال 21

 

هر از گاهی هم یه عکس تکی هایی میگرفتم. من یه سفر میرم، بعدش میشینم تا یکی دو هفته با عکسهایی که گرفتم حال میکنم. سبک من اینجوریه 🙂 منظره پشت عکسو دارین دیگه ؟ حرفی واسه گفتن میمونه آخه ؟

 

ماسال 22

 

این هم آخرین عکس این قسمت. باید بگم که یکی از سختی های این برنامه، کوله کشی بود. کوله هایی بین ۱۰ الی ۲۰ کیلو. ادامه سفرنامه رو فردا میزارم تو سایت. امیدوارم تا اینجا لذت برده باشین با عکسها. نظراتتون رو در کامنتها بنویسید. سپاااااس

 


مملیکا

من محمد هستم ملقب به مملیکا. یه مهندس مکانیک عاشق سفر کردن، ماجراجویی و عکاسی ... که آدم ها بخش اصلی سفرهاش هستن

More Posts - Website

9 thoughts on “سفرنامه ماسوله تا ماسال | شروع برنامه

  1. سلااااام
    پسرخیلی عالی بود…
    بنظرمیرسه کوله هاسنگین بودولی مطمئنم درپایان سفرکول هایتان سبک شدازتمامیه وزنهای اضافه ی روحی و …
    وکوول هایتان نیز سردیشون تبدیل به گرمیه عشق ورفاقت شد…
    حیف که دورم ازشماها وگرنه درین سفرها همراهیتون میکردم …
    مشتاقانه منتظرادامه سفرنامه هستم
    یاحق✋😊

  2. عالیه محمد جان. دستت درد نکنه. واقعا بهترینی. آشنایی با تو یکی از بهترین اتفاقای سال ۹۵ بوده تا الان. الکی مثلا من خیلی قدرشناسم :دی

  3. مملیکا یه دونه ای و اسه نمونه ای ، گزارش عالی بود حسابی دلمونو آب انداختی ما نتونستیم تو این برنامه شرکت کنیم ولی با خوندن گزارشت انگاری ما هم باهاتون همراه بودیم خیلی و کامل و عالی. از این به بعد سفر فقط با مملیکا

    1. سلام مهدی جان. ممنونم. جات خیلی خالی بود. ایشالا سفرای بعدی ببینیمتوووون. سلام برسون به منزل :دی

  4. کلی انرژی گرفتمممم از سفرنامت 🙂 اینکه با عکس توضیح میدی خیلی خوبه و آدم حس اون لحظه رو لمس میکنه. از من دورین و افتخار اینو ندارم که همراهیتون کنم ولی میتونم انرژی و شور طبیعت گردی ها رو از سفرنامه هات بگیرم 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published. Required fields are marked *