استعفا دادم تا دور دنیا رو سفر کنم – بخش دوم
دنی، دختری المانی هست که در انگلستان کار میکرد، یهو تصمیم به استعفا میگیره تا سفر کنه. الان چندین سال هست مداوم در سفر هست. بخش اول سفر رو میتونید از اینجا بخونید.
ادامه داستان …
من حس میکردم دارم رویاهامو زندگی میکنم، تا اینکه رابطه دوستی من و همسفرم پس از هفت سال و نیم پایان یافت، که چهار سال از اون رو دنیا رو گشتیم و بیزینس خودمون رو راه انداختیم. این جدایی سال پیش یه اتفاق خیلی ناراحت کننده بود، و یه یاداوری ناگوار که زندگی کردن زندگی رویاییت نمیتونه تو رو در مقابل از دست دادن بعضی چیزا محافظت کنه، اما من فکر میکنم این بخشی از زندگی هست. شما اشتباه میکنید … و از اونها درس میگیرید. شما سقوط میکنید، شما میبازید … و دوباره خودتون رو بالا میکشید و بلند میشید. اگر فکر میکنید سفر میتونه مشکلاتتون رو حل کنه، این اتفاق نمی افته. من نمیخاستم که هیچکدوم از سفرهایی که با هم داشتیم رو از دست بدم و هیچ وقت علاقم به اون به خاطر شخصیت فوق العاده ای که داشت تموم نمیشه.
الان یک سالی میشه که دارم تنها سفر میکنم، و احساس میکنم اتفاق خیلی بدی هم نبوده و شاید خوب هم بوده. من هنوز میخام سفر کنم، بدون دوستم یا با اون. به هر حال به سفر ادامه میدم. تبدیل سفر دو نفره به سفر تنها راحت تر از چیزی بود که انتظارشو داشتم، و الان واقعا دارم ازش لذت میبرم. الان فکرشم نمیتونم بکنم که کاری غیر از اینی که دارم انجام میدم رو بتونم انجام بدم. هنوز جاهای خیلی زیادی هست که میخام برم و کشف کنم و بگردم.
پشیمونی در کار نیست
پنج سال پیش، وقتی بیخیال کار کردن شدم و استعفا دادم، هیچ ایده ای نداشتم که الان کجا خواهم بود (بعد از نیم دهه)، اما یقینا توقع این رو نداشتم که هنوز به سفر دور دنیا ادامه بدم. من هیچ وقت به خاطر این تغییرات در کار و زندگی پشیمون نشدم. الان دارم پنجاه درضد کمتر از زمانی که کار میکردم پول در میارم، ولی دیگه نیازی به مرخصی استحقاقی برای سفر یا استعلاجی ندارم. من نمیخوام زندگیم رو در ازای هیچ چیزی تو دنیا به تجارت بزارم. من هیچ سر نخی ندارم که پنج سال دیگه کجا خواهم بود، ولی نمیتونم صبر کنم تا بفهمم جوابش چیه.
۱۰ درس که من از استعفا دادن از کار و سفر دور دنیا یاد گرفتم
سفر به دور دنیا شما رو تغییر میده
من هیچ تصمیم بهتری از اینکه دنیا رو سفر کنم نمیتونستم بگیرم، به خاطر اینکه من رو و نگاهم به چیزهای اطرافم رو عوض کرد. من با کسی که بعد از سالها به وجود اومده بود خیلی راحت نبودم، و سالها سفر به من کمک کرد که اون آدمی بشم که همیشه دوست داشتم بشم. مخصوصا سفر به کشورهایی مثل هند که چشمانم رو باز تر کرد.
شما خیلی کمتر از اون چیزی که فکر میکنید نیاز دارید
من یکمی آدم محتکری بودم، و بیشتر پولم رو صرف خریدن چیزایی میکردم که دوست داشتم ولی زیاد نیازی نداشتم. وقتی نزدیک به پنج سال با کوله پشتیم سفر کردم، از این متحیر هستم که چقدر نیازهای واقعی من کم هستن. مادر من، که بعضی از چیزایی که داشتم رو داره برام نگهداری میکنه پیش خودش، بعد از پنج سال بهم میگه که بهتره همشو بریزم دور، چون “چیزایی که تو این پنج سال بهش نیاز نداشتم، به احتمال زیاد هیچ وقت دیگری دوباره نیاز نخواهم داشت”
سفر کردن، کیفیت زندگی شما رو بالاتر میبره
من نمیتونم زندگیم رو بدون هیچ کدوم از لحظات زیبا، دیوانه وار و خارج از ذهنی که در طول سفرهام تجربه کردم تصور کنم. مردمی که ملاقات کردم، زندگی هایی که دیدم و فرهنگهایی که باهاشون آشنا شدم. وسعت دید من چندین مرتبه بزرگتر شد. از غذاهای محلی تا میراث های فرهنگی، درک تاریخ و موقعیت های سیاسی، و دانشی که هیچ کتابی نمیتونه به شماها بده. فقط به خاطر همین دلایل، به نظرم ارزش این رو داره که یک سال همه چیو تعطیل کنید و سفر کنید! حتما هم نباید مثل مال من سالها طول بکشه.
سفر دور دنیا مشکلات شما رو حل نمیکنه
اگر کار خودتون رو ول کنید و شروع به جهانگردی کنید به خاطر اینکه از مشکلاتتون که در محل زندگیتون دارید فرار کنید، سفر لزوما اونها رو حل نمیکنه. این کار ممکنه برای مدتی اونها رو به حالت تعطیل نگه داره، ولی اونا هیچ وقت ناپدید نمیشن و دوباره پیداشون میشه وقتی که برگردین.
همه چیز خودش حل میشه
این مورد هم به کار مربوط میشه هم سفر. قبل از اینکه سفر کنم، همیشه نگران خیلی چیزا بودم. سفر منو خیلی آرومتر و ریلکس تر کرد. من از نگرانی های زیاد دست کشیدم، چون الان میدونم همه چیز خودش حل میشه و درست میشه … حالا میخاد برنامه سفرم باشه، کارم باشه یا بقیه زندگیم باشه.
زندگی بدون نظم امکان پذیره
قبل از اینکه سفرم رو شروع کنم، هیچ وقت فکرش رو هم نمیکردم که راه دیگری برای زندگی به غیر از راهی که جامعه به ماها میگه وجود داشته باشه … اینکه از سبح تا عصر بری سر کار، پله های ترقی رو طی کنی، وام بگیری، چند هفته ای در سال بری مرخصی، و صبر کنی تا بازنشسته بشی تا بتونی زندگی کنی ! سالها سفر به من راههای بیشتری برای زندگی کردن نشون داد.
پول همه چیز نیست
همونطور که گفتم، من الان نصف اون چیزی که قبلا در میاوردم، داره گیرم میاد. و زمانی که پول بیشتری بهم میدادن، از روشی که زندگی میکردم خوشم نمیومد و باهاش خوشحال نیودم. من یاد گرفته ام که پول خیلی کمتری از اون چیزی که فکر میکردم نیازم باشه نیاز دارم. و یاد گرفتم که پول نمیتونه برای شما حوشحالی بخره.
ریسک کردن جواب میده
بزرگترین ریسک من این بود که درب رو به روی شغل قدیمم محکم ببندم. زمان خیلی زیادی نمیشه که من این درب رو محکم بستم، اما نیاز داشتم با جفت پاهای خودم پرش جانانه ای به این شرایط جدید و کار جدیدم داشته باشم تا باعث بشم که همه این چیزای خوب اتفاق بیوفته.
سفر به دور دنیا میتونه تبدیل به یک شغل بشه، یا شغل فعلیتون رو تغییر بده
در مورد من، ساخت یک وبسایت شغل جدیدم بود، اما خیلیای دیگه رو میشناسم که بعد از یک سال سفر به خونه برگشتن و فهمیدن که شغل اونها به درشون نمیخوره، و باید کار جدیدی رو تو زندگیشون انجام بدن. اینکه شما شغل خوب و پر درامدتون رو ترک کنید تا به چیزی که دوست دارید برسید یا انجام بدین، اصلا یک شکست محسوب نمیشه.
ترک کردن کار و سفر به دور دنیا چیزی نیست که بعدا از انجامش پشیمون بشید
فقط انجامش بدین 🙂
امیدوارم از خوندن این مقاله که در دو قسمت روی سایت قرار گرفت لذت برده باشین. من خودم به شخصه خیلی کیف کردم و برام مفید و آموزنده بود
غلط املایی زیاده
اره متاسفانه من اهل ویرایش بعد از نوشتار نیستم 🙂
دمت گـــــرم مـــــــمــــــــــلــــــــــــــیــــــــــــکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منم الف آخر اسمتو نذاشتم که سفرات ادامه دار باشه مـمــد جـون 🙂
دمت گرم دادا :))
خیلی متنایی که میذاری عالین و آموزنده.
ممنونم 🙂
چاکرم فقط